4 سالگی دخترجان
دختر قشنگم، چهار سال از روزی که از وجودم جدا شدی و پا به دنیا گذاشتی می گذره... اون روز رو هیچوقت یادم نمیره... اصلا مگه میشه فراموش کرد. فرشته ای که با اومدنش برکت رو به زندگیم آورد... ساعت 8 رفتم اتاق عمل اما توی انتظار بودم ساعت 9.30 دقیقه فراخوان شدم و کارهای مقدماتی عمل شروع شد... و تو فرشته مهربون من بالاخره ساعت 10.16 دقیقه شنبه 18 دی 1389 آسمون زندگیمون رو ستاره بارون کردی... توی شرایط سختی اومدی، زندگیمون هنوز رو روال نبود اما خدا روشکر تو و قدومت مبارک برکتهای زیادی رو واسم آوردی... همون روز که به دنیا اومدی نامه ای رو که واسه کسر از خدمت بابا منتظرش بودیم بعد 5 ماه اومد و بابایی شما خدمتش تموم شد در حالی که 1 ماه ا...
نویسنده :
مامان سمانه
8:01