وانیا، هدیه با شکوه خداوند

لحظه هایی از روزگار دخترکمان

1393/8/29 10:04
نویسنده : مامان سمانه
383 بازدید
اشتراک گذاری

روزهای شیرین و خاطره انگیز کودکی دختر گلم داره می گذره و من دیوانه وار هر لحظه عاشق تر میشم... عاشق تمام مهربونیهاش، عاشق دلبری کردنهاش و عاشق حرفهای شیرینش...

گاهی حرفها یا حرکاتی از دخترم می بینم که فقط می گم خدایا، این فرشته است یا آدم؟؟؟ می مونم توی تمام هوش و ذکاوت این دختر... گاهی اونقدر عاقلانه و خانمانه رفتار می کنه که به سنش شک می کنم و گاهی اونقدر بچه و بهانه گیر میشه که طاقتم را طاق می کنه... که البته آن رفتارهای بزرگ منشانه توقعات ما رو زیاد کرده نسبت به دخترم... خدایا کمک کن کودکم را در پناه خودت قرار بده...

این روزهای پاییزی که هفته گذشته رو با شوک مرگ پاشایی عزیزم، مجید بهرامی و این آخر هم مظلومی گذراندم اما خدا رو شکر با کارهای قشنگ دلبریهای وانیا جونم همراه و در حال گذر هستش...

حرفهای قلمبه سلمبه زیاد می زنه... من هر لحظه وسوسه میشم گاز گازش کنم...

- چند روز پیش با خاله لیلا رفته بودیم بیرون، این دخترک بنده نیز مدام بهانه می گرفت که اینو برام میخری، اونو برام میخری (کاری که حتی توی یکسالگی هم انجام نمی داد تازگیها انجام میده، نمی دونم چی شده یه دفعه عشق خرید شده هرچند که قبول دارم بالاخره ایشون هم یک خانم هستند) منم واسش یکی دوبار خرید کردم آخرش میگم وانیاااا مامان نمیشه هرچی ببینی بخریم که... باید انتخاب کنی که تو هم قبلا انتخابت رو کردی و خرید امروزت تموم شده تا یه وقت دیگه.. نگاهم می کنه میگه مامااان اصلا قشنگ نیست اینجوری با من صحبت کنی... خوب نیست اینو به من بگی.. و من هاااج و وااااج با قیافه پرخنده مات میشم....

- مدتها پیش یه اتفاقی افتاد که همش یادم می رفت اینجا بنویسم... یه روز وانیا جونم با گوشی بنده مشغول بازی بود، و داشت فیلمهای قدیمی و بچگی های خودشو می دید... توی یکی از فیلمها وانیا داره گریه می کنه که البته الان یادم نیست محتوای کامل فیلم اما اینو می دونم که این فیلم بیشترش چهره و صدای گریه وانیاست... دیدم این دختر صداش در نمیاد و ساکته و پشتش به من بود... رفتم نگاش می کنم نکنه خوابش برده باشه می بینم تمام صورتش خیس از اشکه و داره گریه می کنه... بغض کردم... بغلش کردم می گم مامانی چرا گریه می کنی عشق من؟؟؟

میگه مامان وانیا اینجا چرا همش گریه کرده؟؟؟

قربون دل نازک دخترم برم که با گریه نوزادی خودش هم گریه اش می گیره... دختر مهربون خودمی... دورت بگردم...

و خلااااصه اینجوری گذران روزها می کنیم... ایشاله همیشه همتون شاد باشید و سلامت...

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)