باز باران- عاشورا 1393
اين بار باران بي ترانه
ميخورد بر بام خانه
يادم آرد كربلا را
دشت پرشور و بلا را
گردش يك ظهر غمگين
گرم و خونين
لرزش طفلان نالان زير تيغ و نيزه ها را
با صدای گريه های كودكانه و اندرين صحرای سوزان ميدود طفلی سه ساله،
پر ز ناله، دلشكسته، پای خسته، باز باران قطره قطره، ميچكد از چوب محمل ...
آخ باران، کی بباری بر تن عطشان یاران، تر کنند از آن گلو را آخ باران.. آخ باران
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی