وانیا، هدیه با شکوه خداوند

اولین پست 1393 شمسی

  باز هفت سین سرور ماهی و تنگ بلور سکه و سبزه و آب نرگس و جام شراب باز هم شادی عید آرزوهای سپید باز لیلای بهار باز مجنونی بید باز هم رنگین کمان باز باران بهار باز گل مست غرور باز بلبل نغمه خوان باز رقص دود عود باز اسفند و گلاب باز آن سودای ناب کور باد چشم حسود باز تکرار دعا یا مقلب القلوب یا مدبر النهار حال ما گردان تو خوب راه ما گردان تو راست باز نوروز سعید باز هم سال جدید باز هم لاله عشق خنده و بیم و امید به زودی با کلی عکس و خبر و خاطره تا 13بدر میایم... یکم با آپلود عکسها مشکل دارم... ...
15 فروردين 1393

سفرنامه و عکسهای مشهد

یادم باشد که زیبایی های کوچک را دوست بدارم حتی اگر در میان زشتی های بزرگ باشند یادم باشد که دیگران را دوست بدارم آن گونه که هستند ، نه آن گونه که می خواهم باشند یادم باشد که هرگز خود را از دریچه نگاه دیگران ننگرم که من اگر خود با خویشتن آشتی نکنم هیچ شخصی نمی تواند مرا با خود آشتی دهد یادم باشد که خودم با خودم مهربان باشم چرا که شخصی که با خود مهربان نیست نمی تواند با دیگران مهربان باشد.... سلام با پوزش بسیار بابت تاخیر سفر مشهد ما از روز 15 اسفند 1392 با حرکت به سوی ملایر شروع شد. مادر بزرگ وانیا و خاله لیلا هم با ما اومده بودند. حدود ساعت 1/30 دقیقه رسیدیم ملایر و ناهار خوردیم و قطار ساعت 3 به سمت مشهد حرکت کرد. ایستگاه ا...
27 اسفند 1392

برگشت از سفر

سلام سلام ما اومدیم.... جمعه برگشتیم... کلی واسه همتون دعا کردم.... از وقتی برگشتیم در تکاپوی سال نو و تمیزی و هفت سین و ... هستم ایشاله زود زود سر فرصت با سفرنامه و کلی عکس و خاطره میام... دوستتون دارم. 
25 اسفند 1392

پیش به سوی مشهد

  سلام عزیزای دلم... خوبید؟ بالاخره زمان موعود رسید و  ما فردا صبح به همراه مامان بزرگ وانیا و خاله لیلا راهی مشهدیم... انشاله با خبرهای خوب و کلی دعا واسه همتون برمی گردیم... 
14 اسفند 1392

ی چیز جالب

یه چیزی توی یکی از این وبلاگها خوندم که واسم جالب بود، گفتم اینجا بذارم شما هم بخونید: استادمون به نقل از استاد خدابیامرزش تعریف می کرد اون زمان که تو آمریکا درس میخوندن تو اتاق خوابگاه سه تا ایرانی، دوتا مصری و یه لبنانی با هم بودن. بخاریاشون سکه ای بودن یعنی باید سکه مینداختن توش تا روشن بشه. بعد یک ماه اومدن قلکارو خالی کنن دیدن تو قلک اتاق اینا فقط سه تا سکه هست ولی کنتور انداخته که تمام ماه بخاری روشن بوده!!!! کار به رییس دانشگاه میکشه. رییسه میگه فقط ایرانیا بمونن بقیه مرخصن بعدهم به اینا میگه میدونم اونا عرضه و مغز این کارارو ندارن اگه راستشو بگین که چطور اینکارو کردین یه ترم شهریتونو میبخشم. اینا هم یه کش میارن که سرش یه سکه بو...
13 اسفند 1392

دخترم زمان می گذرد

دخترم، همین طور که زمان بر تو می گذرد نگاه کن، و خواهی دید که دنیا به بزرگی انتظار تو نیست. آدم ها آنی که من همیشه قصه می کنم در گوشت نیستند و تو از تماشای این همه تفاوت بین زیبایی و حقیقت متاثر یا شگفت زده خواهی بود؛ اما گلم، تو نخواه که حقیقت داشته باشی بخواه که مثل اقلیت باشی بخواه که عاطفه ی دیگران را به سلیقه ی خودت ارجح بدانی و البته که بلند پرواز و زیبایی طلب باشی، و آن قدر بزرگ که هیچ سنگی برای دست های دخترانه ات بزرگ باشد بین بزرگ شدن ها و فهمیدن های زندگی، چیزهایی عوض می شود، فراموش می شود، نیست می شود. من هرگز به تو نخواهم آموخت که خیلی زودتر از همسالانت وابسته به من نباشی؛ به تو یاد خواهم داد که دنیای زیبایی ها و ...
27 بهمن 1392

خاله ساناز

هفته گذشته یکی از دوستای خوذم که خونه اش آبادنه اومده بود. خاله ساناز به روز اومد خونه ما و نارین خوشگله ناز رو هم ما زیارت کردیم... به روز هم با خاله ساناز رفتیم خونه خاله لیلا که از اونجا هم وانیا رو پارک بردیم. قربون دختر نازم برم که واسه همه عکسهاش ژست میگیره اونم ژستهای باحال و تک...
4 بهمن 1392

پیش به سوی مراسم تولد 3 سالگی وانیا جونم......

  هووووررررا تا مراسم جشن تولد وانیا جون که با یک هفته تاخیر داره برگزار میشه فقط 2 روز مونده.... ایشاله جشن وانیا جونم 5شنبه شبه و ما مهمون داریم.... چون سرم شلوغه انشاله بعد مراسم با کلی عکس و خبر میایم.... عکسهای برف و مسافرت و تولد... وانیا عروسکم: خوشحالیم که تو رو داریم و خدا رو هزار بار شکر می کنیم که تو فرشته سالم و زیبا رو به ما داد و خوشبختیمون رو صد چندان کرد پرنسس کوچولوی من دنیا دنیا دوستت داریم. ...
24 دی 1392