وانیا، هدیه با شکوه خداوند

من یک دی ماهی ام...

من یک دی ماهی ام مجموعه ای از تضادها !! اگر کاری به میل خودم باشد با دل و جان انجامش می دهم اما اگر همان کار را به من تکلیف کنند زیربار نخواهم رفت ... بیشتر دوست دارم خودم انتخاب کنم تا انتخاب شوم سرکش غمگینی که هیچکس از راز غم درونش خبر ندارد مغرور مهربانی که برعکس رفتارهای مغرورانه اش دل پرمهر و نرمی دارد مگر با کسی که غرورش را بشکند از نظر او این گناه, نابخشودنی ست! دوست دارم این همه تضاد را , که بیشترین بار جذابیت متولد دی در همین تضادهاست . من یک دی ماهی ام مغرورم.................اما اگر دل بدهی ... غرورم را فرش زیر پایت میکنم ! خودخواهم..........اما اگر دل بدهی ... تمام خواسته هایم در تو خلاصه میشود ! پیچیده ...
2 دی 1392

ماه تولد

وارد ماه دی شدیم و شمارش معکوس واسه تولد تو نازنین دخترم شروع شده... عشق من خدا رو شکر که تو رو دارم... تقدیم به دختر دی ماهی من:   بوی " دی " مــــــــــی آید ... دی ماهی یعنی تو... یعنی تو... دی ماهی یعنی کسی که هیچوقت تو زندگی مال خودش نبوده... چون عاشق کمک به دیگرانه. همیشه وقف دیگران شده... چون لیریز از عاطفه و مهربونیه. نه گفتن رو بلد نیست... چون دلش نمیاد... دوست نداشتن رو بلد نیست... چون خودش خیلی دوست داشتنیه و قلبش لبریز از مهره. آره این یه دی ماهیه... ...
2 دی 1392

یلدا 1392

یلدا شب باستانی آنگاه که تولّدِ دختری بی گناه مایۀ ننگ عرب ها بود؛ آنگاه که زندگی دختران، ساعتی به طول نمی انجامید ... نیاکان ما، بلند ترین شب سال؛ یلدا: شب تولد " مینو " ؛ الهۀ زن، " میترا " ؛ الهۀ خورشید را برای گرامی داشتِ مقام مقدس زن، شب زنده داری می کردند . تبریک به مناسبت این شب و همۀ شب های پر ستارۀ ایرانی پ.ن 1: یه جمله ای هست در کتاب "یوسف آباد، خیابان سی و سوم" که می گوید "بخت ِ آدم در شب ِ یلدا عوض می شود. ستاره ی قبلی ات می میرد و ستاره ای جدید به دنیا می آید". .....و من امسال بی صبرانه منتظر ِ به دنیا آمدن ستاره ی جدید !! منتظر ِ عوض شدن ِ اقبالم، عاقبتم ...
1 دی 1392

دعاکردن دخترک

خدای من امروز کلی از حرفهای وانیا تعحب کردیم و کلی هم بهش خندیدیم... با باباش دارن درباره دعا کردن حرف می زنند... بابا علی: وانیا جونم دعا کن بگو خدایا سلامتی بده. وانیا: خدایا پول باباعلی: عزیزم همه چی پول نیست که سلامتی، عاقبت بخیری، دعا واسه مادرجون و بابایی، واسه بابابزرگ و مامان بزرگ، واسه من و مامان... وانیا: نه فقط پول الهی دور دخترم بگردم اونم فهمیده تو این دوره زمونه پول خیلی واجبه و مهم... دردش به جونم آخرشک زیر باتر نرفت حرفشو عوض کته و نهایتا میگه: خدابا پول بده، به بابا خونه و ماشین خوب بده، همه چی بده... الهی الهی ...
21 آذر 1392

دختر گلم بخوان، بیاوز و به یاد داشته باش....

درس های عملی و معرفتی معلمان ینگه دنیا چند روز پیش به دعوت گیتی جان رفتیم به یک کارواش ویژه برای شستشوی ماشینمان. ورودی کارواش چند دختر و پسر نوجوان با پلاکاردهای رنگی،دعوتتان می کردند برای ورود به محوطه و صد البته لبخند شیرینی هم به لب داشتند . بعد از ورود یکی از والدین کودکان به شما خوش آمد می گفت و در نوبت شستشو قرار می گرفتید. وقتی نوبت به شما می رسید ابتدا معلم بچه ها ماشین را خیس می کرد و بعد بچه ها مثل مور و ملخ از هر طرف هر کدام با یک ابر مملو از کف می افتادند به جان ماشین . یکی نردبان می گذاشت می رفت سقف را می شست و یکی خم می شد و لاستیک ها را می شست و بعد از آبگیری نهایی می رفتی جلوتر تا بیست سی نفر بیفتند به جان ماشین برای...
21 آذر 1392

مکالمه بنده و خدا

بنده و خدا بنده از خدا پرسید : چه چیز بشر شما را سخت متعجب می سازد ؟   خدا پاسخ داد : کودکی شان این که از کودکی شان زود خسته می شوند و عجله دارند تا بزرگ شوند،بعد دوباره پس از مدتی آرزو می کنند که ای کاش کودک بودند . این که سلامت خود را از دست می دهند تا پول به دست آورند   و بعد از مدتی دوباره پول هایشان را می دهند تا   سلامت خود را به دست آورند . این که با اضطراب به آینده می نگرند و حال را فراموش می کنند بنابراین نه در حال زندگی میکنند و نه در آینده . این که به گونه ای زندگی می کنند که گویی هرگز نخواهند مرد   و به گونه ای می میرند که گویی هر...
4 آبان 1392

سالگرد یکی شدنمان

همسر عزیزم نمی دانم که دانستی دلیل گریه هایم را نمی دانم که حس کردی سکوتم را ولی دانم که می دانی من عاشق بودم و هستم وجود ساده ات بوده که من اینگونه دل بستم عزیزم همیشه عشق من هستی و خواهی بود آنکه قصد خوشبختی دارد در را میکوبد و فقط آنکه عشق می ورزد در را باز خواهد دید. دوستت دارم همسفر زندگیم وجود نازنین تو بهانه زیستن است تو زیباترین حضور عاشقانه در زندگی من هستی عاشقانه و بی نهایت دوستت دارم، بیش از آنچه تصور کنی . . . همسفر خوبم به ذهنم سپرده ام که غیر از تو به کسی فکر نکنم به چشمانم یاد داده ام که جز تو نبیند و در سالروز ازدواجمان هدیه ام برای تو قل...
30 مهر 1392