وانیا، هدیه با شکوه خداوند

ورود به پیش دبستانی

1395/7/8 9:38
نویسنده : مامان سمانه
137 بازدید
اشتراک گذاری

تو این مدت که نبودیم ی مسافرت چند روزه داشتیم به سمت تبریز و اردبیل...

دخترکم امسال پپیش دبستانی میره. تقریبا خریدهاش تموم شده و لباس فرمش رو هم تحویل گرفتیم...

خوشحالم دخترک مامان، نفس من وقتی می بینم با اینکه هنوز مدرسه نرفتی به خوبی می تونی حروف الفبا رو بخونی و با چسبوندن اونها به هم خیلی از کلمات رو هم بخونی.

روزی که رفته بودیم واسه تحویل لباس فرم تابلو توقف ممنوع رو خوند.. کلی ذوق زده شدم..

خدایا خدای مهربونم خودت مراقب دخترکم باش... خوایا ودت دستاشو بگیر و پله های ترقی رو همراهیش کن.. خدای خوبم هیچوقت تنهاش نذار...

روز 31 شهریور جشن شکوفه ها بود. صبح زود نفس مامان از خواب بیدار شد و مدام می گفت مامان ی باید بریم؟ دیر نشه؟ مراسم ساعت 8/30 شروع می شد... ما با خاله توران دوست بنده قرار گذاشتیم با هم بریم چون کیانا هم پیش وانیاست...

ساعت 8 از خونه بیرون رفتیم ام اااای واااای من روز ارتش و مانور بود و خیابون کلللیییی ترافیک..خلاصه با 5 دقیقه تاخیر رسیدیم سر قرار و بدو بدو راهی مدرسه شدیم....

مراسم عااالی و همه چیز مرتب بود. کلییی ذوق کردم واسه نفسم وقتی توی صف ایستاده بود و ذوق رو توی چشماش می دیدم...

خدایا پناه دخترکم باش و تنهاش نذار... خدای من مراقب دخترکم باش....

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)