وانیا، هدیه با شکوه خداوند

استخر...

1394/6/31 22:23
نویسنده : مامان سمانه
817 بازدید
اشتراک گذاری

روزهای گرم تابستون داره تموم میشه و ما هم سعی کردیم آخرین روز رو به بهترین نحو برای دخترک بگذره...

دیشب باباعلی تهران بود برای امور اداری، امروز ما و خاله لیلا همراه با مهسا جون و سایدا اینا رفتیم استخر مجموعه رخش...

دخترگلی موقع دوش گرفتن قبل استخر ی کم ناراحتی کرد چون می گفت آب سرده اما توی استخر و بازی خستگی ناپذیر... قربون چشمهای نازش بشم من دردش به جونم کللیییی خوش گذروند...

انشاله عکسها رو بعدا میزارم... ان شاله خدا بخواد جمعه راهی شمال هستیم و تا آخر هفته می مونیم.. بعد برگشتن گزارش تصویری سفر رو همراه با عکسهای گردش روز آخر تابستون میزاریم براتون...

 

 

پسندها (2)

نظرات (3)

بابای ملیسا
3 مهر 94 0:44
با سلام . وقت بخیر. از شما دعوت میشه تا دلنوشته های یک پدر برای دخترش رو ملاحظه بفرمائید . کلی عکس ملیسا خانم تو این پست گذاشته شده . ممنون میشم اگر با تشریف فرمائیتون کلبه کوچیک و مجازی ملیسا جان رو منور و با گذاشتن یک خط خاطره ، روزهای قشنگ آینده رو با رنگهای شاد و خوشرنگ مزین بفرمائید . منتظر حضور شما هستیم. با تشکر بابای ملیسا.
مامان وانیا
24 مهر 94 0:24
مرسی از همه مهربونی هات .می بوسمت
مامان پارمیدا
25 آبان 94 10:32
سلااام مامانی وانیا جون . ما منتظر عکسهای شمال هستیما
مامان سمانه
پاسخ
قربونت برم عزیزم... چشم به زودی با کلی عکس میایم.